مقابله با ترس (علمی)

بیش از 90 درصد از ترسهای امروزه ما انسانها غیر منطقی است(ترس از شکست،موفقیت،سخنرانی،ارائه محصول و…) که باید راهی پیدا کنیم تا با ترس هایمان مقابله کنیم.(مقابله با ترس)
تماشای ویدئو
ترس ،بزرگترین عامل بقا و سد رشد انسان:
در این مقاله میخوایم در مورد ترس به صورت ریشهای صحبت کنیم. (پیشنهاد میکنم ویدئو را ببینید.)
3 موضوع را بررسی میکنیم:
1)ترس چیست؟
2)ترس چگونه بهوجود میآید و سیستم مغز در این شرایط چگونه کار میکند :
3)چند تکنیک و راهکارهای مقابله با ترس
1)ترس چیست؟
ترس یک عامل فوری و واقعی است . مثلا:اگر یک روز از خواب بیدار شوید و کنار تخت خود یک مار ببینید ،قطعا به طور ناخوداگاه به هوا میپرید و از آن موقعیت دور میشوید و تن و بدن شما شروع به لرزیدن میکند .
پس ترس یک عاملی ،که هم واقعی است و هم فوری و سریع واکنش ما را در پی دارد.
در تعریفی دیگر بزرگان از ترس :(ترس یک سگ نگهبان گنج بزرگه،که اگر از کنار آن رد بشی قطعا به گنج میرسی.)
2)ترس چگونه بهوجود میآید و عملکرد مغز در این شرایط چگونه است:
ترس در ضمیر ناخودآگاه شکل میگیرد.ضمیر ناخوداگاه(یعنی کارهایی که دست من و شما نیست و ما کنترلی بر روی آن نداریم).
ناخوداگاه خود دو نوع است:
الف)ناخوداگاه شخصی: یعنی کارها و بلاهایی که خودمون به سرمان میآوریم.مثلا: بچهای که دست به اجاق داغ میزند و ترس در آن شکل گرفته و دیگر تا آخر عمر این ترس همراهش خواهد بود.
ب)ناخوداگاه جمعی:یعنی اطلاعاتی که از زمان اجداد غارنشین ما شکل گرفته و ذهنیتهای ما را تشکیل داده است.
مثلا غَش کردن: اجداد غارنشین ما زمانی که با یک موجود خطرناک مثل مار و خرس روبهرو میشدند خودشان را به مُردن میزدند تا از خطر حمله آنها رو امان بمانند. و امرزوه غش کردن در ذهن ما کدنویسی شده و زمانی که یک بلا یا ترس شدیدی بر ما غالب میشه ناخوداگاه غش میکنیم .به این نوع ذخیره اطلاعات ،ناخوداگاه جمعی میگویند.
در نتیجه ترس در ناخوداگاه جمعی نشئت میگیرد.
نحوه شکلگیری آن در ناخوداگاه جمعی:
در زمان قدیم ، اجداد ما برای بقا و زنده ماندنشان نیاز به شکار و غذا داشتهاند . اما از آنجایی که شکار خیلی از حیوانات به تنهایی مشکل و سخت بوده و در اکثر موارد ناممکن میشده، امکان بقا و زنده بودن انسان به خطر میافتد که خود زنگ خطری برای اجداد گذشته ما بوده است.
برای رفع چنین مشکلی اجداد گذشته تصمیم میگیرند که به صورت گروهی و چند نفره شکار کنند تا همه زنده بمانند.
و این روند به مرور زمان ادامه پیدا میکند تا یکسری قبیله ها شکل میگیرد .
ار آنجایی که این قبیله ها بزرگ و بزرگ تر میشدند برای اداره آن نیار به یک رهبر داشتهاند تا برای افراد قانون گذاری کنند.
به همین دلیل برای افراد متخلفی که با گروه هماهنگ نبوده است مجارات تبعید در نظر میگرفتهاند.
(آن زمان انسانی که تنها باشد قطعا میمیرد).

و در نتیجه ریشه ترس های امروزه ما که از طرد شدن میآید از آن زمان در ناخوداگاه جمعی اجداد ما شکل میگیرد.
به عنوان مثال: چه خلافکار و چه کسی که مرتکب گناه و اشتباهی نشده باشد، ترس دارد که اگر مخالف جامعه باشد قطعا طرد میشود و به زودی میمیرد.
حالا ریشه تمام ترسهای غیر منطقی ما از حس طرد شدن نشئت میگیرد.
به عنوان مثال:ترس از صحبت در جمع(دقیقه 10 ویدئو)، مغز ما اینگونه تحلیل میکند که اگر سخنی بگوید یا کار متفاوتی انجام دهد قطعا همه او را به سخره خواهند گرفت و این تمسخر باعث طرد شدن او از جامعه و درنتیجه مرگ میشود.
(توجه داشته باشید اولا پیشفرض مغز منفی است و تمام این تحلیلها دوما توسط ناخوداگاه ما صورت میگیرد وسوما در ذهن ایجاد میشود بنابراین ما از وجود آن ندارم . و تنها علائمی از این مشکل دریافت میکینم که به طور غیر مستقیم است .
مثل : تعریق ، سرگیجه ، سردرد ، دلشوره و…)
مثال دیگر: ترس از شکست ،مغز میگه اگر تو شکست بخوری توی اینکار قطعا همه بهت میخندند ،اذیتت میکنند و…
و در نتیجه تو طرد میشی و قطعا خواهی مُرد.(این گفتگو در ناخوداگاه شکل میگیرد و ما متوجه آن نمیشویم پس تعجب نکنید که نه اینها در ذهن من وجود ندارد. داخل تمام ذهن های ما انسان ها وجود دارد.)
چرا یکسری از افراد ترس ندارند:
با توجه به اینکه عملکرد مغز را توضیح دادیم، امکان این موجود نیست که ترس در ذهن افراد وجود نداشته باشد پس این حرف که بعضی ها کلا نمیترسند اشتباهه.
شاید بگویید اما واقعا بعضی افراد از یکسری موضوعاتی که واقعا ترسناک است ،نمیترسند دلیل چیست؟
باید بگویم همه ترس دارند اما از کنار آن گذر میکنند . و با تمرین و تکرار عامل ترس آن ترس تا حدودی کاهش پیدا میشود اما از بین نمیرود.
و بزرگترین عاملی که باعث میشود ترس شما کاهش پیدا کند این است که خودتان را داخل آن ترس قرار دهید .
شاید در نگاه اول غیرمنطقی باشد اما راهحل اصلی و کلی و درست آن همین است.
ولی ما میدانیم که اینکار واقعا سخت است و نمیشود برای هر ترسی اینکار را انجام داد.
مثلا ترس از ارتفاع: نمیشود که یکدفعه به برج بلندی بروید یا خودتان را از روی یک دیوار بیندازید تا مثلا ترستان از بین برود . این ترسها جزو ترسهای منطقی است و ما بیشتر در مورد ترسهای غیرمنطقی سخن میگوییم.
3)تکنیکها و راه حل مقابله با ترس :
اگر از اول این مقاله را مطالعه نکردید و مستقیم سراغ تکنیکها آمدید باید بگویم اینکار تاثیری برای شما نخواهد داشت چراکه ابتدا باید عملکرد مغز را بشناسید .
تکنیک اول واقعیت را از خیال(وهم) جدا کن:
همانطور که گفتیم ابتدا باید ترسهای منطقی را از غیر منطقی جدا کنیم .
و بعد باید دو سوال از خود بپرسیم:
1)آیا اینکار باعث خطرات جانی در من میشود؟
و2) خب بعدش چی…؟
به عنوان مثال: ترس از سخنرانی در جمع: ابتدا باید با خودت بگی که آیا اینکار باعث خطر جانی من میشود.
(یعنی جان من در خطر میاُفتد: در این مورد قطعا خیر)
و باید تک تک احتمال های بعدی رو در نظر بگیری و بگویی: خب بعدش چی میشود؟
مثلا: بعدش:همه بهم میخندند. بعدش چی؟ ضایع میشوم . بعدش چی: شاید ناراحت و افسرده شوم.
خب بعدش چی میشه؟؟……..
جوابی ندارید و این یعنی به مرگتان منجر نمیشود و از آنجا که پیشفرض مغز همه ما بقا و زنده ماندن است پس زمانی که کاری جان مارا به خطر نیندازد نباید در مقابل آن متوقف شویم.

تکنیک دوم: کل شجاعتی که برای یکسال لازم داری بیشتر از 2 دقیقه نمیشه:
این تکنیک را با مثال توضیح میدهیم:
مثلا درخواست ازدواج : افرادی هستند که مدت زیادی از کسی خوششون میاد اما یک عمر با خودشون درگیر هستند که چیکار کنم اما باید اینو بدونی که کل زمانی که لازم داری تا درخواست بدی بیشتر از 2 دقیقه نیست . تو باید یک لحظه مغزتو خاموش کنی و فقط تلفن رو برداری و تماس بگیری (البته باید شرایط فرهنگی را در نظر گرفت)
درخواست پول خودت:
خیلی ها ترس از نه شنیدن دارند که نکنه درخواست کنم و نه بشنوم . خب نه بشنوم چی میشه؟ آیا باعث میشود من بمیرم؟؟؟
این تکنیک را میتوان با تکنیک اول باهم استفاده کرد .
تکنیک سوم ،هیچگاه وضعیت بعد بدتر از وضعیت حال نمیشه:
به این فکر کنید که آیا من با شروع کسب و کارم ، روابطم، و… چه چیزی بدست و چه چیزی را از دست میدهم…
نحوه اجرای این تکنیک:
ابتدا وضعیت کنونی خود را در نظر بگیرید . بعد از آن کارتان را که شروع کردهاید و شکست خورده است را شاید ابتدا ترس کل وجودتان را در بر بگیرد. ولی اگر توجه کنید متوجه میشوید که وضعیت کنونی شما بهتر از آن وضعت نیست. همیشه یا باید احساس افسردگی داشته باشید و کاری انجام ندهید یا استرس تغییر کردن را بپذیرید. در هر صورت یک رنجی بر شما وارد میشود .
زمانی که انسان قدم در کاری میگذارید امکان ندارد که دست خالی بیرون بیاید اگر هم احساس کنید که هیچ دستاوردی نخواهید داشت این را بدانید که بزرگترین دستاوردتان تجربههایی است که بدست میآورد.
(توصیه میشودبرای درک بهتر تکنیک ها حتما ویدئو را از دقیقه15 ببینید.)
نتیجهگیری:
در این مقاله سعی شد با استفاده از ویدئو و متن در مورد ریشه ترسها و عملکرد مغز و همچنین تکنیک های مقابله با ترس صحبت کنیم که امیدوارم بتوانید تا حدودی بر ترسهایتان غلبه کنید .
یادتان باشد: ترس یک سگ نگهبان گنج بزرگ است.
که با غلبه بر ترس به گنج میرسید.
یونگ میگه:
اگر ترس از افتادن باشد،تنها راه نجات در پریدنی داوطلبانه است. ترس تو هر کجا که باشد وظیفهات نیز همانجاست.
موفق و پیروز باشید.